سال های بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت.
وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست.
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ می دهد در جهت خیر و صلاح شماست.
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد.
داستان را در ادامه مطلب دنبال کنید...
ادامه مطلب ...
یکی از افسران خارجی به ناپلئون گفت : ما برای کسب شرف و فرانسوی ها برای پول می جنگند.ناپلئون در پاسخ گفت : آری؛انسان همیشه طالب چیزی است که ندارد!!
یکی از علما را پرسیدند که یکی با ماه رویی است در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب و شهوت غالب. هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری، او به سلامت بماند؟
گفت: اگر از مه رویان به سلامت بماند، از بدگویان نماند.
ادامه مطلب ...